داستان های داغ رادیوداستان
داستان واقعی برادر شوهرم در نبود شوهرم بلایی سرم آورد که تا چند روز نمیتونستم راه برم
داستان واقعی شب که زنم خوابید دوستش یواشکی اومد سراغم و رادیو داستان واقعی Dastan
شب ها با برادرم تو یه اتاق می خوابیدم نصف شب دیدم با اونجاش در حال بازیه تا اینکه من حموم بودم و
شبایی که شوهرم سربازی بود خونه باباش میموندم ما صبح ها سوتین تنم نبودوسینه ام کبود بود داستان واقعی
رفت حمام بدن سفیدشو یواشکی دید زدم تحریک شدم رفتم سراغش و گفتم زانو بزن و برام داستان واقعی
داستان واقعی شوهرم خیلی ازم بزرگتر بودشب وروز ازم میخواست تااینکه یروزکه حمو م بود دیدم که
داستان زن جوان تنها در مکرویان داستان های فامیلی افغانی داستان عاطفی داستان عاشقی
داستان واقعی کل روز ازم رابطه میخواست موقع رابطه رو بدنم نقاشی میکشید و می گفت حق نداری حمام بری چون
فکر کردم شوهرم شوخی میکنه اما منو با لباس خواب ناجور فرستاد اتاق شریکش و درو قفل کرد
شوهرم پیشنهاد رابطه سه نفره با خواهرم رو به من داد رابطه خیانت جنسی داستان واقعی
داستان واقعی پسری که خودم بزرگش کرده بودن عاشقم شد و هرشب می اومد سراغم و باهام
إجابة معتمدة
- داستان های داغ رادیوداستان داستان واقعی برادر شوهرم در نبود شوهرم بلایی سرم آورد که تا چند روز نمیتونستم راه برم داستان واقعی شب که زنم خوابید دوستش یواشکی اومد سراغم و رادیو داستان واقعی Dastan
=======